درک تحرک مکانی در جابهجاییهای بینالمللی
در ادبیات نوین مهاجرت از «چرخه تحرک مکانی» یاد می شود که حرکت جمعیت های انسانی را یک فرایند چندوجهی دانسته که می توان آن را در سه بعد مورد تحلیل قرار داد. غالب پژوهش های صورت گرفته با تمرکز صرف بر نخستین بعد این چرخه «برون کوچی» به اثرات منفی مهاجرتهای بینالمللی معطوف بوده و بر تاثیرات مخرب خروج متخصصان و تحصیل کردگان از کشور تاکید داشته اند. از این منظر مهاجرت نیروی انسانی تعادل جمعیتی را به هم می زند و باعث میشود تا توسعه پایدار برای کشورهای جنوب امری دست نیافتنی قلمداد شود.
مهاجرت بینالمللی به یک فرصت تبدیل میشود
در سال های اخیر چرخش مفهومی گسترده ای در ادبیات مهاجرت های بین المللی صورت پذیرفته است که در نتیجه آن به جای داشتن نگاه بدبینانه و تقلیل گرایانه به مقوله برون کوچی متخصصان، بر تغییر رویکرد سیاستگذاران در جهت بهره مندی هرچه بیشتر از دانش و سرمایه مهاجران در راستای منافع ملی و بهبود وضعیت کشور مبدا تاکید شده و مهاجران به عنوان مشارکت کنندگان در توسعه زادگاهی معرفی شده اند.
درحقیقت کشورهای مهاجرفرست، با تاکید بر نقش «چرخش مغزها» Brain circulation در توسعه سرزمین مادری و با اتخاذ سیاست های مطلوب در حوزه گردش بین المللی متخصصان و بسط زیرساخت های پژوهش و نوآوری به جذب استعدادهای برتر در راستای نقش آفرینی آنها در توسعه کشور مبادرت می ورزند.
مهمترین پیش شرط بهره مندی جمهوری اسلامی ایران از سرمایه انسانی دیاسپورا شناخت مختصات، ویژگی ها و روایتهای مستور مهاجران ایرانی است. به نظر می رسد فهم مختصات دیاسپورای ایرانی نه تنها به افزایش بهرهمندی از سرمایه انسانی مهاجران از طریق روابط فراملی گرایانه می انجامد بلکه بسترساز بازگشت به عنوان یکی از استراتژی های این افراد در ارتباط با کشور مبدا خواهد بود.
جمعیتهای دیاسپوریک به عنوان گروه هایی رها شده در جائی بین مرزهای بین المللی و فرهنگ های مهاجرتی قرار گرفته اند و درصدد بازخوانش دوباره فضا در اشکال جدید هستند.
زمان مهاجرت، دلایل مهاجرت، مرزبندی های قومیتی، سیاسی، مذهبی، شغلی و اقامتی ایرانیان به شکل گیری دیاسپورایی چهل تکه منجر شده که در مصرف فرهنگی مهاجران هم نمود یافته و به ضعف هویت دیاسپوریک و تعاملات درون دیاسپورا منجر شده است. بی شک ارتباط پویا، دوطرفه و سازنده دیاسپورای ایرانی با کشور مبدا به انتقال معانی فرهنگی به نسل بعد و مدیریت بهتر روابط درون نهاد خانواده کمک شایانی خواهد کرد.
شکل گیری و تقویت این تعامل دوجانبه با گسترش روابط فراملی گرایانه مهاجران با کشور مبدا به انتقال سرمایه انسانی در جهت توسعه زادگاهی در حوزه های آموزشی، بهداشتی، فرهنگی و اجتماعی منجر خواهد شد. این جمعیت مهاجر متخصص و تحصیل کرده با ایجاد سازمان ها و انجمن های قومی به تقویت هویت جمعی به ویژه در میان نسل دوم و سوم خود در کشور مقصد میپردازند. همچنین تشکیل انجمنهای زادگاهی در کشورهای مختلف به عنوان استراتژی مهاجران در جهت حفظ فرهنگ ملی و زبان مادری خود است و زنان مهاجر ایرانی نیز با ایجاد و تقویت تشکلهای جمعی در اقصی نقاط جهان به حفظ فرهنگ ایرانی به ویژه در میان نسل دوم و سوم مهاجران کمک شایانی میکنند.
به رسمیت شناختن نقش تاثیرگذار مهاجران ایرانی در دیاسپورا نه تنها به توسعه پایدار در کشور مبدا می انجامد بلکه به تاثیرگذاری مستقیم و غیرمستقیم این اجتماعات به نفع سیاست خارجی کشور مبدا نیز خواهد انجامید که به آن «دیپلماسی دیاسپور» میگویند.
استفاده از نخبگان و سرمایههای انسانی
استفاده بهینه از انباشت سرمایههای علمی و اقتصادی دیاسپورای مهاجران ایرانی نقش بسیار مهمی در توسعه پایدار در کشور مبدا دارد چرا که بسیاری از مهاجران ایرانی پیوندهای خود را با سرزمین مادری به صورت حقیقی و مجازی از طریق مسافر تهای متعدد به ایران و سفر اقوامشان به خارج از کشور و همین طور از طریق موج گسترد های از ادبیات و فعالی تهای فرهنگی، علمی، رسانهای و غیره حفظ کردهاند. سفرهای دیداری رفت و برگشتی (کوتاه مدت) و مهاجرت بازگشتی)درازمدت) نوعی جریانیابی سرمایه از کشور مقصد به سمت کشور فرستنده است که یک فعالیت فراملیگرایانه قلمداد شده و سفر به کشور مبدا به معنای بخشی از فرآیند خودشناسی است.
نخبگان و متخصصان به عنوان ثروت ملی هر سرزمین تاثیر مهمی در فرآیند توسعه دارند. سیاست جذب و مشارکت متخصصان به عنوان یکی از شاخصهای اصلی سرمایه فکری به ارتباط مفهومی مهاجرت و توسعه زادگاهی به دو شیوه مهاجرت بازگشتی مهاجران و همچنین بسیج نیروهای خارج از کشور و همکاری آنها از راه دور در فعالی تهای توسعه کشور روی میدهد.
ضرورت چرخش در مهاجرت
در روش دوم هدف، سرمایه گذاری بر مهاجرانی است که اگرچه احتمال ضعیفی در بازگشت به سرزمین مادری دارند اما ممکن است به دلیل وابستگی های فرهنگی، خانوادگی و اقتصادی به توسعه کشور علاقمند باشند که به شیوه برقراری ارتباطاتی است که از طریق آن مهاجران بتوانند به طور موثر و یا بدون حضور فیزیکی در توسعه کشورشان مشارکت کنند. بحث وجوه ارسالی غیرمادی که اولین بار توسط لویت ارائه شد کاربرد زیادی در ارتباط با دیاسپورای ایرانی دارد و به معنای انتقال ابعاد فرهنگی، اجتماعی، ارزشی، ایده ها، دانش و مهارت های مهاجران به جامعه مبدا بوده که لزوما به بازگشت فیزیکی نیازی ندارد و با گسترش فناوری های نوین به سهولت انجام می شود که از آن می توان به فراملی گرایی میکروالکترونیک یاد کرد.
دسترسی به دانش تولید شده مهاجران، همچنین شبکههای اجتماعی مرتبط با حرفه مهاجران میتواند به رشد و توسعه علمی کشور کمک شایانی کند.
براساس تحقیقات صورت گرفته نرخ ماندگاری مهاجران با سطح تحصیلات دکترا و بالاتر در کشور مقصد بیش از تمایل آنها به بازگشت به کشور مبدا میباشد. این نرخ ماندگاری با توجه به شرایط سیاسی و اجتماعی کشور مبدا در نوسان است و هر اندازه بی ثباتی سیاسی در کشور بیشتر شود نرخ ماندگاری متخصصان در کشورهای مقصد به صورت معناداری افزایش مییابد. اگرچه سیاست تشویق بازگشت مهاجران به کشور فرصتهای زیادی را در امر توسعه کشور ایجادمیکند اما به نظر میرسد با داشتن نگاه واقع بینانه این سیاست در کوتاه مدت قابلیت دستیابی پایینی دارد؛ در نتیجه تمرکز بر سیاستهای مشارکت متخصصان در توسعه زادگاهی م یتواند به عنوان استراتژی مناسب و عقلانی در راستای منافع ملی ایران مورد توجه قرار گیرد.
اگرچه این یک حقیقت روشن است که خروج نیروهای آموزش دیده و ماهر به خروج سرمایه، مهارت و دانش می انجامد اما با اتخاذ تدابیر صحیح و بلند مدت میتوان با تسهیل بازگشت متخصصان و یا تدوین راه های ارتباط دوسویه با مهاجران از سرمایههای فرهنگی و اقتصادی مهاجران در توسعه کشور بهرهمند شد.
دفتر همکاری های علمی و امور بین الملل دانشگاه شهید رجایی
کد خبر: ۹۹۱۰۲۹۰۱